در حال بارگذاری ...
...

این نمایش بیش از هر چیز، درگیر پرداخت و نحوه بیان قصه نمایش است. "یه شهر بی پرنده" دارای قصه‌ای بسیار ساده است؛ قصه چهار تن از آدم‌های این جهان بزرگ که نامه کودکی از شهری دور به دست آن‌ها می‌رسد.

این نمایش بیش از هر چیز، درگیر پرداخت و نحوه بیان قصه نمایش است. "یه شهر بی پرنده" دارای قصه‌ای بسیار ساده است؛ قصه چهار تن از آدم‌های این جهان بزرگ که نامه کودکی از شهری دور به دست آن‌ها می‌رسد.

مهیار رشیدیان:
کودکان به راحتی می‌توانند با نشانه‌های محیط اطرافشان ارتباط بگیرند و در راستای کشف این نشانه‌ها اندیشه وحرکت کنند. این حرکات، کاملاً از ناخودآگاه آن‌ها سرچشمه می‌گیرد و اگر بستری فراهم شود که جریان انتقال پیام، از ناخودآگاه به خودآگاه کودک را فعال کند، بیان این استعداد و ارتباط با نشانه‌ها واضح می‌شود و بهتر خودنمایی می‌کند. حال، در راستای این گفتار، می‌توان هنر تئاتر و بخصوص تئاتر کودک را یکی از مهم‌ترین بسترهای کشف و بروز این استعدادها دانست. مقصود من از بیان این سطور، ابتدا، اشاره به توان بالای درک کودک از موقعیت است و دیگر این که، بهتر آن است، در حد این قدرت درک، خوراک و تغذیه ذهنی‌ در اختیار آن‌ها گذاشت. اگر دقیق‌تر به این جریان بنگریم، متوجه ‌می‌شویم که مخاطب تئاتر کودک، بسیار اندک است؛ در واقع این آمار، مربوط به پدر و مادرهایی است که دغدغه‌ ارتباط رو در روی کودکان‌شان با هنر آموزشی نمایش را دارند. (هنر آموزش را به این معنی می‌گویم که عمده‌ترین دغدغه‌ هنرمندان تئاتر کودک، بحث آموزش و پرورش است.)
حال، لازم به اشاره است که اکثر رسانه‌ها به شکلی مستقیم یا غیر مستقیم، با شکل‌گیری و ساخت ذهن کودکان در ارتباط هستند. در واقع آن چه که از سه یا چهار دهه پیش به قبل، با خلاقیت و بازی‌های فردی و جمعی کودکان، ذهن و روان آن‌ها را تربیت می‌کرد، امروز تبدیل به وسائلی شده که تمام روزنه‌های ‌خلاقیت را از ذهن و روان کودک سلب کرده و تنها به شیوه‌ای که هدف آن‌هاست، ذهن کودک امروز را تحت تاثیر و تعلیم خود قرار می‌دهند؛ اما دقیقاً در چنین شرایطی است که عده‌ای معدود از کودکان امروز، می‌توانند این خلاقیت فردی را در تالارهای تئاتر جست‌وجو کنند. تئاتر، برای آن‌ها تنها جلوه‌ای دیگر از بازی‌های کودکانه است که حالا توسط بزرگ‌ترها انجام می‌شود.
اگر نیک بنگریم، هر انسانی(‌چه کودک، میانسال و چه پیر) از رویکرد و انتقال هر گونه پیام و پیغام به شکل و شیوه پند و نصیحت، گریزان است. حال این گریز یا با مقابله واضح رو به رو می‌شود و یا آن گونه که کودکان انجام می‌دهند، مورد تمسخر رفتاری قرار می‌گیرد. پس خواه ناخواه، اگر بحث آموزش در تئاتر، هدف باشد، حتماً ‌‌باید در شیوه و شکل بیان آن، دقت بسیار به خرج داد.
حال برای گریز و دوری از شیوه پند و اندرز در تئاتر کودک، ‌باید ابتدا به امر، به سمت نمایش قصه‌گو گرایش داشت. قصه‌گو به این معنی که بیشتر از تعلیم و تربیت، صور خیال و خلاقیت ذهنی کودک را تحت تاثیر قرار داد.
گفتنی است که در این چند مدت‌ که درگیر نوشتن یادداشت‌هایی درباره تئاتر کودک بوده‌ام، این نتیجه حاصل شده که کودک امروز، تنها به عنصر تخیل فکر می‌کند. یعنی تا حد بسیاری، از تاکید بر انجام دادن یا ندادن یک کار یا کارهای متفاوت بیزار است. بلکه اگر همان پند و اندرزها در راستای قصه و تخیل کودک بیان شود، به راحتی قابل درک و فهم است. حال در این مورد می‌توان به نمایش"یه شهر بی‌پرنده" اشاره کرد.
این نمایش بیش از هر چیز، درگیر پرداخت و نحوه بیان قصه نمایش است. "یه شهر بی پرنده" دارای قصه‌ای بسیار ساده است؛ قصه چهار تن از آدم‌های این جهان بزرگ که نامه کودکی از شهری دور به دست آن‌ها می‌رسد.
محتوای نامه، از این قرار است که آن کودک در نامه‌اش نوشته که تمام پرنده‌های شهر آن‌ها پرواز کرده و به جایی دور رفته‌اند و حالا او در نامه‌ای به این چهار تن، از آن‌ها کمک می‌خواهد. هر چند هویت این چهار تن نامشخص است و اصلاً یکدیگر را به شماره، به هم و به کودکان و تماشاگران معرفی می‌کنند، ولی آنچنان قصه‌ای پیش پا افتاده‌ را جذاب روایت می‌کنند که نه تنها کودکان، بلکه والدین آن‌ها نیز با بازی‌‌ بازیگران، همراه می‌شوند.
آن‌ها با چند تابلوی دو رویه(‌که یک طرف آپارتمان‌های آلوده به دود و یک طرف درختان سرسبز است) قصه شهری را روایت می‌کنند که روزی شهر زیبایی بوده و حالا دودآلود و کثیف است. آن‌ها این روایت را با استفاده از شیوه‌های بازی در بازی ارائه می‌دهند و مهم‌ترین عاملی که باعث جذابیت اثر می‌شود، ‌نقش‌های متفاوتی است که بازیگران بیان می‌کنند. یکی دیگر از مواردی که در اکثر تئاترهای کودک، مورد استفاده قرار می‌گیرد، استفاده از خود کودکان است. حال، دلیل حضور کودکان در این جا، مقابله با پیرمرد و پیرزنی با دو پسر بچه است که می‌خواهند روی درخت‌ها یادگاری بنویسند... نقش پسرها را بازیگران ایفا می‌کنند و نقش پیرمرد و پیرزن را دو کودک تماشاگر...
در پایان لازم به ذکر است که نمایش"یه شهر بی پرنده" از جمله نمایش‌های جذاب در حیطه کودک است که توسط ناصر آویژه به صحنه رفته است.
این نمایش، با استقبال پرشور کودکان مواجه شده؛ کودکانی که بیش از هر چیز، به خنده نیاز دارند. آن‌ها از آغاز تا پایان نمایش می‌خندند و حتی وقتی که بازیگران، از آن‌ها می‌خواهند که گریه کنند، باز هم می‌خندند. آن‌ها تنها به خنده نیاز دارند. بچه‌های امروز، می‌خواهند‌ فقط بخندند.